اين عادتِ نوشتن رو قبلترها داشتم و الان با وجوده منحوسِ اپليکيشنهاي مختلف اين عادت دود شده رفته هوا. پست قبلي برام مثل يجور حرف زدن تو راديوي محلي وبلاگم بود، هستين؟ نيستين؟ برا خودم تو ديوار حرف بزنم؟ يا کسي هست؟ اين روزا که کسي لازمه براي شنيدن، نميخام ديالوگي برقرار بشه،  همون يدونه کامنته بدون اسم که مادرشدن رو بهم تبريک گفت يعني هنوز اينطرفا رهگذري عبور ميکنه. 


قبلنا ميومديم حرف ميزديم، ميبريديم و ميدوختيم. اين قبلنا ميشه ده دوازده سال پيش. يجوري پير شديم و هنوز دلتنگه اون روزهاي وبلاگي هستيم. من از وبلاگ هميشه براي درمان استفاده کردم، وبلاگ درماني! براي روزهاي تنهايي و سختي. اين تنهاييه کمتر نشد و اين سختيا هر روز سخت تر شد. از من يه ادمه تنهاي سخت ساخت. بنظر خودم سخت و ساخته شده ولي از نظر خيلي ها شکننده و بچه. دارم حرف ميزنم با همون يه نفري که اميدوارم بياد و بخونه و کامنته ناشناس بده و شايدم مسخرم کنه که باشه همونم يعني اينجا رهگذر داره. ببين ميدوني مشکل من چيه؟ من رو آدما حساب ميکنم، ميبرم ميذارمشون تو قلبم، يه جاي خوب بهشون ميدم، دلبسته شون ميشم، تحسينشون ميکنم، تمام سعيمو ميکنم نفاط مثبت رو ببينم و کاستايارو نميبينم، ميبخشمشون. عاشقشون نميشم يعني بسختي عاشق ميشم ولي بهشون محبت ميکنم اعتماد ميکنم، بعد اون آدمه مياد همه ي اين نظم منو بهم ميريزه، مياد خودش خودش از قلبم بيرون! بحرف زدن راحته ولي منه کينه شتري ديگه هيچ جايي تو قلبم بهش نميدم! بنظرم دردناکه. خب اين براي من آخرش نيست، آدما هميشه شانس هاي دوباره اي دارن که خودشون ازش استفاده نميکنن. من از شانس هاي دوباره ي زندگيم استفاده کردم. براي همين راحت فرصت ميدم، راحت ميدون ميدم. 


پ.ن: يه حسه خوبيه اينکه يادت ميره امروز کي بوده! بچه داري اين موهبتو بهت ميده که يادت ميره فردا تولدته. امسال تجربه ش کردم اينکه يادم بره فردا تولدمه. کاش يادم بره خيلي چيزاي ديگه رو. دلم ميخاد مثل هم سن و سالام خام و بي تجربه و لوس و ننر باشم. خيلي دلم ميخاد کم تجربه باشم و براي محبتهاي پيش پا افتاده ي بقيه ذوق زده بشم! چيکار کنم که اينجوري نيستم! اين روزگار بلايي بسر من آورده که راجع بهش حرف نميشه زد ولي نتيجش شده آدمي که نميتونه پيچيده نباشه. حالا سعي ميکنم با بچم يبار ديگه از بچگي بسازم خودمو. يعني ميشه؟ ميشه يه روزگاري بياد آب خوش از گلومون پايين بره؟ يا اين روزگار بناشو گذاشته که هي پشت هم بباره! 


پ.ن: يه دختر دارم راستي شاه نداره :-) دردونه، چراغ خونه! 


پ.ن: قشنگ معلومه سراسره اين نوشته که، مخم عيب کرده :-)) خودمم بعدا بخونم نميفهمم چي گفتم، فارسيش اين بود که با همسر بزرگوار آبمون تو يه جوي نميره :-)) خب دختر خوب اينارو بيا مث آدم بگو :-)) مث آدم حرف زدن ياد بگيرم خوبه! راه فرجي پس هس. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالب ثبت اختراع مـــنِ نـــیـــمــو khodam مجری وب گلبرگ یاس باریش سسی اطلاعات تخصصی در حوزه سئو من❤تو❤تاریکی... Jeremy zendagie asan